مغری در الکل

کلا همینطور که ملا حظه می کننین من کل مغزمو انداختم تو الکل بلکن یه ضد عفونی اساسی بشه شایدم به قول مامانی(مادر بزرگ مادریم مادر بابام مرده گفتم که بدونین!محظ اطلاع) خدای محمد کنه و اون قسمت خاطراطش بلکل بپکه و یه جماعتی کلا راحت بشن!!((ها ها حالا اگه کل مغزم مست کرد چی چون من که ظرفیت مرفیت ندارم.خدای محمد کنه که مست نکنه!!!!

و این زندگی ت.خ.م.ی ما!

دیشب اومدم بخوابم طبق معمول چراغ خواب طرف خودمو روشن کردم کلنگ هم ک.و.نشو کرده بود و کپه اش رو گذاشته بود یهو برگشت چراغ خواب منو خاموش کرد و خیلی جدی گفت : شما اول تمکین کن بعد کتاب بخون !!!  واقعا تو این 9 سال این معرکه ترین حرف احمقانه ای بود که تا حالا زده بود از بی شمار حرف های احمقانه ای که زده . وای تا ساعت 2/ 3 صبح بلا انقطاع خندیدم چون وقتی اینو گفت بلافاصله دوباره کونشو کرد به منو خوابید . آخه چقدر الاغی گلنگ چقدر؟؟؟؟؟

معطلی!!

مردی مرتیکه پدر سگ که ازت خبری نیست؟

آپارتمان زیر شیروانی :تقاطع خیابان جمهوری و خیابان کاخ !!

می دونم اصلا تو خواب من چی کار می کردی ؟ اصلا یادم نمی یاد هیچ وقت تو رو یعنی خود تو رو تو خواب دیده بودم یا نه ؟ اینی که من دیشب تو خواب دیدم یعنی توی الان بود ؟ ولی این شبیه توی 5 یا 6 سال قبل بود ؟ چرا خوابتو دیدم؟ اونم بعد اون همه گهی که به ارتباطمون زده شده. چرا هنوز یه جای ذهن من چسبیدی و ول کن ماجرا نیستی ؟ تو ول کن ماجرا نیستی یا من نیستم؟ چه می دونم تو خواب برام فک کنم یه یادداشت فرستادی که بیا به این آدرس یادم نیست یادداشت بود ایمیل بود ؟ تلفن کردی ولی فک می کنم یادداشت بود .یه آپارتمان بود نبش خیابون جمهوری و طرفای بانک ملی مرکزی و تقاطع خیابون کاخ( اینا که اصلا به هم ربطی نداشتن ؟) به هر حال تو خواب من تقاطع هم بودن یه آپارتمان خاکستری بد رنگ و قدیمی بود یه آپارتمان باریک و بلند رفتم تو اوه یه عالمه پله بود آدرس طبقه اخر بود پنجم یا شیشم به هر حال فرقی هم نمی کنه آخرین طبقه بود یه آپارتمان خیلی کوچولو و خیلی کثیف (یه چیزی میگم یه چیزی می شنویا) زیر شیرونی بود تو نشسته بودی رو یه صندلی فلزی که فلزش به طلایی می زد که رو کش چرم مصنوئئ سرمه ای داشت داشتی سیگار می کشیدی همه جا بوی سیگار می یومد انگاری خیلی وقت بود نشسته بودی اونجا و طبق معمول داشتی خودت و با سیگار کشیدن خفه می کردی تو شبیه آخرین باری بودی که دیدمت نگاهت همون جوری شبیه آخرین نگاهت بود یه جوری بی تفاوت و یه کم ناراحت و یه کمم از سر وا کن ولی من تو خواب می دونستم که تو باید قاعدتا آلان پیرتر شده باشی تو خواب یادم بود که پنج شیش سال از آخرین باری که دیدمت گذشته گفتی اینجا مال یه دوست ارمنیمه حالا حالا ها  نیست ما می تونیم همو اینجا ببینیم اصلا با هم دیالوگ بر قرار نکردیم تو فقط همینو گفتی و من شروع کردم به تمیز کردن چس مثقال اتاق بود و سه تا تخت خواب  دو تا و دو نفره یه یه نفره دیوارا رو سفید کردم نمی دونم انگار هم بودی هم نبودی حست می کردم که داری رنگ می زنی دیوارا رو ولی نمی دیدمت ولی بودی یعنی چی ؟ هم بودی هم نبودی؟بعد کف اتاق موکت کبریتی قهوه ای چرک بود یهو عوض شد یا عوضش کردیم شد کرم پرز دار تخت خوابا چوبی و قهوهای بود و کهنه اونا رو هم سفید کردم یا کردیم چه می دونم بعد شروع کردم جمع و جور کردن یهو یه پا پیدا کردم یعنی یه پای واقعی آدم البته از مچ به پایین سایز 40 به بالا بود یه جوری انگار آکساسوار صحنه بود جنسش مثل لاتکس بود نمی دونستم باهاش چی کار کنم تو نبودی دیگه خودم تنهایی داشتم فک می کردم فک کنم آخرش تصمیم گرفتم ببرمش بندازمش تو سطل آشغال خیابون انقلاب رو به روی دانشگاه هنر (حالا چرا اونجا؟) یه چیز عجیب دیگه هم بود این که خونهه پنجره هاش رو سقف بود یعنی رسما یه اتاق زیر شیرونی بود تو خیابون جمهوری تقاطع کاخ بغل بانک ملی شعبه اصلی تو شهر تهران که خودمون باید جر بدیم تا دو قطره بارون از آسمونش بیاد و اون خونه خونه دوست ارمنی تو بود که تو الان قاعدتا باید تو شهر اسلو تو مملکت نروژ نشسته باشی پشت میز کارت تو اداره!!!! 


*بعد خواب نوشت: 1/ قرصامو سر وقت خورده بودم.

                           2/کم و زیاد هم نخورده بودم.

                           3/ شام هم اصلا نخورده بودم.(که زیاد باشه یا کم)

                           4/ فیلم ترسناک هم ندیده بودم.

                           5/ فک کنم دلم برات تنگ شده باشه خدایی نکرده!!!!

                            6/نه تور و جان مادرت دوباره حوصله دردسر  ندارم بی خیال شو.

     

   

بعد بعد خواب نوشت:خدا کنه هی مثل این مشنگا پا نشم برم ایمیلمو چکنم چون همین چند

 

                              ساعت پیش پرچم سفیدم رو  از همین جا برات تکون دادم و به همراه 

 

                             یه صلح نامه شرح این خوابو واست نوشتم ولی مطمئنم تو اینقدر الاغی 


                              که بدون اینکه بخونیش دیلیتش می کنی (مرتیکه حمال کینه ای) پس 

 

                             ازهمین جا میگم خاک تو سرت.(چرا من هیچوقت دلم در ارتباط با  

                               

                             تو خنک نمیشه آخه؟)بازم خاک تو سرت مجددا!!! 

                                


        

 

آقا بکش بیرون دیگه!


آقا من به چه زبونی باید به شما بگم که از من بکش بیرون! بیرون می فهمی بی رون!! بابا بی خیال شو دیگه چی می خوای از جون من حالا قطعا از جون من که نه از جون خوابای من ؟ واقعا چی می خوای بعد 11 سال هلک و هلک دیشب اومده بودی تو خواب من که بیا برو از استاد استاتیکمون واسه من نمره بگیر عین بختک چسبیه بودی به من که الا و بلا باید بری نمره منو بگیری !! اصلا اون موقع زنت کجا بود ؟ همین زنه که داری باهاش زندگی می کنی رو می گم همین خانوم خوشگله مو پر کلاغیه چشم سبزه ؟ هان؟ مامان جونت کجا بود ؟ اون خواهر دست به کمر سلیطتت کجا بود ؟ هان ؟ اصلا تو اینجا چی کار می کردی کی اومدی مگه فرنگ نبودی ؟ چرا نمی میری من کلا خیالم راحت بشه ؟ آخه من چند سال باید برم تراپی که تو نکبتو از زندگیم بندازم بیرون ؟ از جون من چی می خوای مرتیکه؟ چرا دست از سرم بر نمی داری ؟ من که نمره استاتیکت و همون موقها رفتم از اون استاد ک.و.ن نشورتون گرفتم تو الاغ عرضه نداشتی اون لیسانس ت.خ.م.ی تو تموم کنی زدن تو ک.و.نت و پرتت کردن از در دانشگاه بیرونت  ! باز نمره استاتیک میخوای چیکار مرتیکه؟ از اون سر دنیا هم خوابای منو ول نمی کنی مادر ج.ن.د.ه  د بکش بیرون سر جدت بزار ما لااقل شبا کپمونو راحت بزاریم حوالت به امامزاده ایفل !!!