وقتی که می روم و روحم را قشو می کنم

بعله جونم واستون بگه که همین یه شنبه عصر رفتم و این روح وا موندمو که عینهو خرچموش جفتک میندازه به طاق طویله روحم رو بردم که دکتر قشوش بکشه بلکن ننه مرده یکم آروم بگیره دواهامو که گرفتم سه سوت همون جا دم دوا خونه یه شیشه آب گرفتم سه تاشو رفتم بالا به خونه نرسیده عینهو قندی که به کره خر بدن خره کیفور میشه این خر درونی  کوفتی منم آی کیفور شده بود که نگو و نپرس و بدون اینکه شبش دست دندونامو تا خود صب مثل سمباده آهن به هم بمالم گپه مرگم رو گذاشتم و از دنیا رفتم و تا خود صب داشتم با کمال متانت با دکتر بحث می کردم که تو مطب بهم گفته بود : بابا تو دیگه چه آدمی هستی و من تو خواب با اصرار که : نه اختیار دارین آقای دکتر  من اصالتا کره خرم . و این اصرار و انکار تا خود صب ادامه داشت . ای آقای دکتر بابا چه اصراریه من همینم که هستم دیگه اخوی کوتاه بیا بالام جان تو رو روح امواتت .

هندونه بیار قاچ کنم !!لپتو بیار ماچ کنم!!!

این که اصلا چطور شد که کلنگ یه همچین حرکتی کرد والا من خودمم موندم البته همچین هم نموندم چون مسبوق به سابقس! بعله این کلنگ که قبلنا معروف بود به مغز کاهو یهو سیم پیچش نا فرم قاطی کرد یحتمل چون با توجه به مغز کاهو بودنش آنچنان اکت خوبی داره که بیا و ببین آنچنان نقش شوهر مظلوم ننه مرده رو خوب بازی می کنه مادر ج.ن.د.ه که من که خودم آخر اکتم 9 ساله چار چنگولی موندم . خلاصه ماجرا اینبار از یه هندونه ناقابل شروع شد .خانوم و آقای خودم که شما باشین اون روز عصر که اتفاقا من از دستش گه مرغی بودم در اومدم بهش گفتم : والا من خونه بابام که بودم با تموم خسیسیش سر تابستونی 2 سیر از هر چی نوبر می شد کوفت می کردم . 9 ساله زن تو شدم انگار نه انگار مرتیکه یه هندونه 2 کیلویی هم نمی تونی بخری ؟ همین جوری که ولو شده بود رو کاناپه و ک.و.ن.شو یه ور کرده بود با همون لحن یه نواخت و ابلهانش بدون اینکه کوچکترین حرکتی بکنه گفت: پول ندارم!

منم که کفری شده بودم گفتم: ای ر.ی.د.م تو این زندگی که تو ساختی که هچوقت پول خریدن هیچی رو نداری . آقا من اینو گفتم یهو اینهو کانگورو پرید گردن منو دو دستی چسبید و شروع کرد به فشار دادن چشاش شده بود اندازه دو تا دونه گرو نوبرونه درشت و ور قلنبیده بود طرف من دیدم دارم سر یه چاق هندونه کشته می شم . انگاری ازرائیل که می گفتن همین کلنگ خودمون بوده جدی جدی داشتم خفه می شدم محکم لگد زدم نمی دونم به کجاش ولی قطعا به یه جای مهمش بود چون پرید عقب منم چند تا فحش آب نکشیده دست اول دادم به ننش که همچین حمالی رو پس انداخته خلاصه اینارو که شنید انگاری احساسات مادر دوستانش یهو ور قلنبید دوباره هجوم آورد طرف من که رو مبل نشسته بودم میز چوبی جلوی مبل و بلند کرد که بکوبه وسط فرق سر من اینهو علی ورجه از بغل مبل پریم پایین اونم لابد با خودش فک کرد حالا که میز به این سنگینی رو بلند کرده چکاریه بزارتش زمین کوبیدش به همون مبله که من روش نشسته بودم میز شد 777 تیکه ولی به هر حال من بازم عمرم به دنیا بود و نمردم به هر حال دردسر تون ندم ماجرا 2.3 ساعتی ادامه داشت تا اینکه من که پشت کانتر آشپز خونه سنگر گرفته بودم داد زدم : اصلا چی فک کردی من مدتهاست که حالم ازت بهم می خوره اوغم می گیره ازت اینقد که نقش آدمخوبه قصه رو بازی کردی نقش آدم خوبه بی زبون قصه  رو . و خلاصه همچنان این دل بهم خوردگی ادامه داره و این جوری شد که اون جوری شد که تو پست قبلیه واستوننوشتم . 

 

بعد کتک خوردن نوشت: بچه که بودم همیشه مامانم می گفت تو بلاخره سر این شیکم کارد خوردت میمری. جدی جدی داشتم سر این شیکم کارد خوردم می مردم واقعا خاک تو سرم!سر هندونه!!!!

کلفتی که من باشم!!!

والا دقیقا نمی دونم چمه ؟چرا اتفاقا دقیقا می دونم چمه فک کنم  خیلی عصبانی باشم خیلی! نشون به اون نشون که یه هفته است که توپ بستم تو خونه زندگیم !! همین الان که خدمتتون نشستم له و په ام ولو شدم رو کاناپه و دارم گزارش کارمو می دم خدمتتون همین قدر واستون بگم که آنچنان کاسه مستراح رو سابیدم که انگاری شمش طلا دارم برق می اندازم البته این قسمت مستراح شوری آخرین قسمت به توپ بستن خونه بود البته فعلا این به توپ بستن با رنگ زدن ناگهانی سه تا اتاق خوابها شروع شد البته نه از این جا هم شروع نشد از کتک خوردن من از کلنگ شروع شد کلنگ اینجا اسم شوهرمه آره من کتک خوردم حالا این ماجرای کتک خوردن بمونه واسه یه پست دیگه. خلاصه بعد این ماجرا اوم !!!!!نه اون یکی ماجرا که گه خوردن کلنگ بود من بلا انقطاع شروع کردم مثل بلدوزر همه جای خونه رو شخم زدن توجه داشته باشین که مثل سگم پاچه میگرفتم و کلنگ هم که حساب کار خودشو کرده بود عینهو الاغ فرمانبر حمالی می کرد بدون کوچکترین زر زدنی ! ! ! خلاصه همه خونه رو با  دتول شستم تو این یه هفته انقدر آت و آشغال ریختم دور که حد نداره و کار باشکوه دیگه ای که کردم این بود که تمام مظاهر خانواده کلنگ اینا رو از تو خونه جمع کردم  یا بسته بندی کردم و گذاشتم ته انباری پایین یا با خونسردی هر چه تمام تر انداختم تو کیسه زباله خلاصه کلنگ بدون اینکه بدونه داره کم کم از زندگی من حذف می شه اینو بهش می گن حذف خزنده ! این دومین بار تو زندگیم بود که دست به همچین پاکسازی زدم و فعلا تا وقتی که عصبانیتم فروکش نکرده این روند خزنده همچنان ادامه داره . دارم کلنگ و پاک می کنم همه اینا رو گفتم که بعدا که کاملا پاک شد نگین نگفتی! همین!!


توی آشپزخونه خونه وصال شما!

 

 

جمعه هفته پیش بود خونه مادر بودیم دختره نشسته بود رو تخت خواب مادر و داشت سه تار می زد من داشتم با (پ) راجع به (ک) تلفنی حرف می زدم و هر و کر می کردیم پس زمینه ماجرا هم دلنگ دلنگ دختره بود یکهو دلم خواست 18 سال می پریدم عقب و تو آشپز خونه خونه وصال شما بودم و تازه از نمی دونم کدوم فیلم مسعود کیمیای اومده بودیم خودم و تو و اون یکی (پ) رو می گم و شما دوتا همه فیلم و زر زده بودین  نمی دونم چرا بعدشم همه راه و از سینما عصر جدید تا خونه  رو باز زر زده بودین و   بازم  نمی دونم چرا تا خود آشپز خونه شما و اولین قلوپ ع.ر.ق سگی که سه تایی خوردیم چراشو باز نمی دونم لابد واسه اینکه ماجرای معرفت تو فیلم تا تو آشپزخونه شما کش بیاد و چقدر قیافه های هر سه تامون مضحک بود .تو که تا ته استکانو واسه خاطر گریه کردنت یه ضرب رفتی بالا و تا فیهاخالدونت سوخت  پشت بندش های های زدی زیر گریه و شروع کردی تند تند به تار زدن !قیافه من و اون یکی (پ) که ما هم به طبعیت از تو محتویات استکانامونو یه ضرب رفتیم بالا اونم واسه اولین بار اونم کجا؟ پشت میز آشپزخونه خونه وصال شما با موزیک متن تار تو که الحق چه  معرکه می زدی به هر حال م.س.ت.ی بود و راستی اونم وقتی هر سه تامون از تلخی و مزه ع.ر.ق سگی سوخته بودیم و قیافه احمقانه شما دو تا که هنوز لا به لای سکانسهای فیلم کیمیای گیر کرده بودین و هر چند وقت یه بار یه هق هقی می کردین ! خلاصه همه اینها رو بهت گفتم که بگم یهویی دلم خواست اون روز ساعت پنج بعد از ظهر خونه مادر ساعت چه می دونم عصر خونه وصال شما بود و تا فیها خاالدونمون بابت اون دو تا بند انگشت ع.ر.ق سگی اون روز بد جور می سوخت و تو هم یه جایی همون جاها لابد داشتی معرکه تار می زدی و همگی فکر می کردیم آخر م.س.ت.ی که می گن همینه!راستی خونه وصالتونو کوبیدن؟ 

سوء تفاهم نشود بوی اقیانوس هند می آمد نه بوی تو!


هه! اینروزها نه بهتره بگم این شبها هی می یای جلوی چشمم لوزوما که فقط مرده ها نمی یان جلوی چشم آدم اومدی دیگه دست خودم که نیست ! همین پریشبها بود که همین جوری که رو مبل نشسته بودم یهو از لای درز شیشه اتاق نشیمن همین جا که الان نشستم یهویی بوی اقیانوس هند اومد و همون شب چسبناک یا بهتر بگم همون صبح زود چسبناک همون صبح زودی که شنها هم  ساعت 5 صبح هم داغ داغ بودند. خلاصه همین جوری دلم خواست که یهویی ناخنهای پام لاک سرخابی داشته باشن اون موقع! لاک داشتم اون موقع ولی آ لان هر چی فکر می کنم یادم نمی یاد چه رنگی بود تو یادته؟ نه بابا تو چی چی یادته؟ با این حالت البته من چه می دونم الان تو حالت چطوره اون موقعها که یه جوری همش م .س .ت بودی پس قطعا هیچی یادت نیست چه برسه به اینکه یادت بیاد  لاک ناخن من اون روز صبح زود چه رنگی بود حالا بابا اصلا چه اصرایه !! بیخیال اصلا حالا فرض می کنیم همین سرخابی که دلم الان می خواد خلاصه داشتم می گفتم دوست داشتم لاک ناخنهای پام سرخابی بود و لب تاپ و بر می داشتم و تو اون کیسه مارگیری پارچه ای که  سیگارو فندک زپرتیم بود و شیشه ش .ر.ا.ب مزخرف ارزون هندی (آخ که چقدر تو کنس بودی) و 7 دقیقه بعد دقیقا لب ساحل بودیم و نمی دونم یعنی الان دیگه اصلا مهم نیست که تو کجا بودی یا اصلا بودی یا نبودی کلا بهر حال لابد بودی دیگه ! بعد می شستم رو شنها و لب تابو روشن می کردم و می خوند و می خوند و بعدش چی کار کردم؟ آهان شیشه رو می کردم تو شنها و یه سیگار روشن می کردم و یه قلوپ می رفتم بالا و آفتاب خیلی خیلی یواش  می آمد بالا  و من دراز می کشیدم رو شنها و م .س .ت با ته سیگارهایی که جا به جا تو شنها خاموش کرده بودم و اون لا مذهب بی دین می خوند :(نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود) و من بودم و اقیانوس هند و م.س.ت.ی و تو که لابد قرار بود (ز سرزمین نورها)ااومده باشی ارواح دلت البته و لابد اون موقع یه جایی تو ساحل از م.س.ت.ی از هوش رفته بودی دیگه چه فرقی می کنه !!!!خلاصه همه این چیزها رو گفتم واسه یاد آوری یه خل بازی میان رطوبت و دیوانگی و شعر فروغ و ش.ر.ا.ب مزخرف و سیگار ت.خ.م.ی مزخرف تر و اقیانوس هند معرکه ولی خدا وکیلی سوء تفاهم نشه از لای درز پنجره اتاق من تو شمرون بوی اقیانوس هند اومد نه بوی تو !بوی تو رو خیلی وقته یادم رفته !شاید از وقتی تو ترک سیگار و م.ش.ر.و.بم چون شاید تو فقط همیشه بوی این دو تا رو می دادی!! حالا بابا بی خیال !!!!