مرتیکه همون نروژی پیره من می دونم

حالم خراب بود خراب تر هم شد دیروز (ش) برایم کامنت گذاشته بود توی وبلاگ قدیمیم گفتم برم محض تشکر کامنتی بگذارم و بگوییم ممنون که هنوز یاد من بودی و از این حرفها رفتم که پیغام بگذارم دیدم کسی با ای دی (مرتیکه) آنجا کامنت گذاشته است و من چون اصولا ادم فضول بی خاصیتی هستم و عاشق کلمه مرتیکه البته روی لینک مرتیکه کلیک کردم و کاش نمی کردم بلاگ اسپات بود سرویس مورد علاقه مرتیکه همون غالب همیشگی و وقتی که صفحه باز شد رسما پکیدم از هم متلاشی شدم همون آهنگ همون آهنگ همون آهنگ له شده بودم سالها بود که سعی کرده بودم اون وبلاگ قدیمی نکبتیمون رو فراموش کرده بودم همون که هر دو تامون با هم می نوشتیم یهو انگار خود به خود روی مغزم آدرس اونجا کلیک شد و همون نگارش تخمی و مزخرف همون استدلالهای ریدمون انگار که نشسته اونجا همون جای همیشگیش داره مزخرف به هم می بافه و فتوا صادر می کنه واسه کل جهان . خیلی دلیل دارم واسه اینکه مرتیکه همون نروژی پیره  خیلی دلیل و تیکه های پازل که غیژ غیژ غیژ کنار هم نشستن از دیشب تا حالا . به هر حال اینم از این دلیل بیشتر می خواین واسه این که دنیا کوچیک و تخمیه؟؟؟ 

با خودش حرف می زند.....

اینکه من الان چقدر غمگینم و اینکه من چقدر حالم بده اصلا گفتنی نیست اینکه چقدر از اعماق وجودم احساس ناتوانی می کنم و اینکه احساس می کنم چقدر همه چیزمو باختم و هیچی هیچی توی دستام نیست و توی سی و هفت سالگی هیچی هیچی ندارم که دلمو بهش خوش کنم اینکه حالم از زندگیم چقدر بهم می خوره و چقدر مایه تهوعمه اصلا قابل گفتن نیست اینکه هی بغض می کنم هی این اشکای کثافتم زر زر میان پایین حالمو از خودم به هم می زنه اینکه می دونم فردا شبیه همین امروزه اینکه سال دیگه همین موقع شبیه الانه و اینکه الان شبیه پارساله حالمو بهم می زنه اینکه هیچی هیچی و هیچ اتفاقی نیست که من بهش اویزون بشم و فکر کنم اون اتفاق یه راه گریز می تونه باشه وقتی به همه اینها فکر می کنم فکر می کنم واسه چی خوب واسه چی اصلا ؟ چرا آخه ؟؟ اینکه هیچی حتی یک صدم درجه هم شبیه اون چیزی که من فکرشو می کردم نشد اصلا هیچی شبیه اون چیزی که من می خواستم نشد اصولا هیچی هیچی حتی یک ذره هم شبیه اون چیزهایی که من دلم می خواست نشد اینکه من دارم فرو می رم و نمی دونم چه خاکی باید تو سرم بریزم و اغلب دلم می خواد که بمیرم . الان که دارم اینها رو می نویسم از ته قلبم آرزو می کنم که کاش بمیرم دلم نمی خواد زنده باشم دلم می خواد بمیرم کاملا احساس ناتوانی می کنم بریدم از این دنیا بریدم وا دادم خسته ام خسته ام قرار این زندگی این نبود واقعا این نبود این نبود .من بریده ام

پ.ن: لطفا فتوا صادر نکنید دلداری هم ندهید از مزایای این زندگی ت.خ.م.ی هم برای من ننویسید.پیشاپیش ممنونم

پرایوسی یعنی چه؟؟؟؟



شما می دونی پرایوسی یعنی چی؟؟؟ نه نمی دونی چون اگه می دونستی با وجودی که از وجود اینجا خبر داشتی هر چند وقت به چند وقت تکه نمی پروندی که مثلا: فلانی (ف.پ ) چطوره؟ خوب که چی؟؟ فک کردی خیلی باحالی ؟؟ فک کردی خیلی باهوشی؟؟ فک کردی چه کار بامزه ای که اینجا رو خوندی؟؟؟ نه آقا جون تو یه آدم مزخرف عوضی فضولی که معنی لغت حریم خصوصی نمی دونی چیه تو یه آدم آشغالی که فک می کنه خیلی باحاله . حالم ازت به هم می خوره