ارتباطهای مجازی که یکهو واقعی می شوند



میدانی اصولا بعض از ارتباطها از اساس اشتباه است . اصولا بعضی از ارتباطها نباید هیچ وقت شکل بگیرد باید همان جور از دور و دور بمانند .خصوصا ارتباطاتی که هیچ اینده ای که ندارند هیچ باعث دردسر و بدبختیت هم می شوند و آدم باید مثل من مرض داشته باشد که از سوراخی که صد بار گزیده شده است باز هم گزیده شود .

باز هم گزیده شدم ولی انگار تمام تنم تمام احساسم را  قبلا زنبورها خوب نیش زده بودند و جای سالمی نداشت که این شاه زنبور جدید مجبور شد روی همان زخمهایی که بعد این همه هنوز هم ذوق ذوق می کند نیشش را بزند و برود .آفرین

نیشش را زد و رفت و باز جای شکرش باقیست که این نیش زدن به قدر قبلی ها طول نکشید .

ما بین این ارتباط تخمی به واقع تخمی  مجازی هزار بار مثل سگ پشیمان شدم هزار بار سعی کردم  بخیال  همه چیز شوم و باز طبق معمول این دل وا مانده عوضیم گردنش را مثل گردن اسب چموش کشید و خودش را گه کرد . 

حالا که دارم اینها را می نویسم همین حالا حالم از خودم به هم می خورد دلم می خواهد سر به تنم نباشد دلم می خواهد کلا بمیرم با این انتخابهای عوضی آشغالی که در تمام طول زند گیم کرده ام اصلا  مرده شور من را  و همه آدمهای زندگیم را با هم ببرند .

و خوشبختی بزرگ این است که هیچ کدام این عوضیهایی که توی زندگی من بودند و یا هستند یا کلا شعورشان به وبلاگ نویسی و این حرفا نمی رسد و یا کلا فکر می کنند که لابد من با خاک یکسان شده ام و اصلا این حرفها چه معنی می دهد .

و به طور کلی مرده شور هر چه اینترتنت و دوست مجازی و متعلقاتش را ببرند.

قربان شما 

خانوم ه.ش