تو مرا به گریه می اندازی!


او رفت و با خود برد شهرم را
تهران پس از او توده‌ای خالی‌ست
آن شهر رویاهای دور از دست
حالا فقط یک مشت بقالی‌ست !

نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:28 ب.ظ http://malikhulia.blogsky.com/

سلام.
خوبی؟
رشوه های من رو از 17 مهر ماه 90 تا21 اردیبهشت 93 یک جا حساب کن.!

ها ها ها . گردن ما باریک تر از مو به قران نمی رسم بیام اینجا چیزی بنویسم . تو چطورایی؟ اومدم بت سر زدم دیدم تو سخت مشغولی و همچنان داری می نویسی و دلبری می کنی از جماعت ! آقا چار دست و پاتون به سر ما!!!!! شوخی کردما تو فالگیر منی یه وخ قهر نکنی بری خاک به سر بشم!!! مواظب خودت باش باقی بقایت جانم فدایت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد