و همان چاه همیشگی!!!

    دوباره داری خودت را گرفتار می کنی ! دوباره داری سر بی دردت را دستمال می بندی !دوباره همان خوره افتاده است به جان بی صاحاب مانده ات که چه بشود ؟ که فقط دلت خوش باشد که کسی هست  که می خواهم صد سال سیاه هیچکس نباشد که دل بی صاحب مانده ات را به او خوش کنی کسی که به قول خودت همان دور دورها باشد اصلا نزدیک هم نیاید ! فقط باشد کافسیت ! واقعا همین کافیست؟ پس شانه های تو چه می شود ؟ چه کسی بلاخره از آن دورها می اید و آغوشش از همان دورها باز است و بغلش آنقدر بزرگ است که می شود توی آن گم شد ؟ هی این دل کوفتیت را خوش می کنی به همین آمدن و رفتن های قسطی پر از منت! و به بودن های پر از توقع ! چه دوستت دارم هایی که پشت هر بار گفتنش تا در آغوش گرفتنت هزار بار بمیری و تحقیر شوی بس کن!!!!!

نظرات 5 + ارسال نظر
سینا دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:13 ب.ظ http://khaaen.persianblog.ir

؛زندگی
آتشگهی
دیرنده پابرجاست!!؛

ممنون سینا جونم تو اولین مهمونم هستی تو خونه سری!!ممنون

علی یکشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ب.ظ http://fantasia.blogsky.com

همیشه یک چیزی مثل خوره ... خدایا گیج شدم یعنی یک بار دیگه ...
به قول دوست شاعرم : و گیج می خوری آنقدر
شبیه عقربها
همیشه چرخ زدی حول بی مدار
خودت.
موفق باشی.

صابر شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:09 ق.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

امروز زنده ای پس زندگی کن............

امروز کسی دوستت دارد پس دوستش داشته باش حتی اگر ان فرد رویایت نباشد

خودت بهتر می دانی رویاها حقیقت هستند اما فرق حقیقت و واقعیت این است که

حقیقت آن چیزی هست که باید باشد ولی واقعیت آن چیزی هست که وجود دارد و هم اکنون هست.

زندگی کن همین

قطعا بعد از این همه سال دارم همین کار رو می کنم (زندگی) !با همین فقط همین آخرش!

نسترن چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ب.ظ

واقعا شانه های ما چه می شود؟

آن یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:58 ب.ظ http://arvah62.blogsky.com/

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد